اونی که خودش میره و میخواد بره چرا میخواد به بقیه اعتماد کنه, اعتماد کنه که لعنت به اعتمادش هیچ وقت نفهمیدم(عشق کشک بوده ؟؟؟) وقتی میخواست نباشه و.ومن هیچ وقت نفهمیدم وقتی میخواست نباشه و.وقتی خودش خواست دیگه دلسپرده نباشه وقتی نخواست پرستیده بشه چی دلش و زد ؟؟؟محبت زیاد عشق زیاد و یا اینکه.چرا آدما اینجورین معمولا آدم بزرگا فکر میکنن که خیلی میدونن و بزرگ شدن (شازده کوچولو)یا بعد ی عشق و محبت زیاد میخوان نباشن خنده دار نیست که حرف از اعتماد میزنن که دیگه نمیتونن به بقیه داشته باشن ؟؟؟؟اونم زمانی که حتی معشوق نمیتونه بدون عاشقش نفس بکشه؟؟؟؟رسیدم به نفر روی ی سیاره که فقط داشت ستاره و اخترک هارو میشمار (اشتباهات بقیه رو)(شازده کوچولو)بعد بغض کرد گریه کرد آه کشید کسی که خودش نخواست دلسپرده باشه : گرچه عشق خیلی خیلی عمیق تر از این حرفاست که بخواد به خاطر اشتباهات خودش به بقیه اعتماد کنه و نتونه
خیلی خیلی دلم گرفت ازین کره ی خاکی که دلسپرده هاش راحت میرن و میخوان نباشن و .واقعا اون آهنگ فاتح و گوش ندادن که میگهدلشونو دنبال نکردن؟؟؟ .
.
.
.
.
هزار دفعه میگم خیلی دوست دارم من بیشتر از هر کی که فکرشو کنی
حتی اگه بری تمامه دنیا رو تو زیر و رو کنی
هر شب با فکر تو با خاطراتی که قراره بینمون یکیشه میخوابم
هر صبح به عشقه تو بیدار میشمو خیلی دوست دارم
ترسم از خاطرست از عهدی که شکست اونکه یه روز اومد یه قولی داد و رفت دله منو شکست
میترسم از سفر خستم از بی کسی فکر کن که عاشقی دوسش داری ولی بهش نمیرسی
این رابطه برام خیلی مهم شده وقتی دوسم داری زخمای کهنه رو از یاد میبرم نمیذارم بری
من عاشقت شدم حسه قشنگیه اینجور وابستگی چشمامو وا کنم تو رو ببینمو همینه زندگی
روزی که فکر کردی یه چیزی رو از ته دل دوست داری هیچ وقت ولش کن ممکنه دوباره تکرار نشه
آدمی که تو سنو ساله توئه فکر میکنه بازم پیش میاد باید ۱۰-۱۵ سال بگذره
تا بفهمی همون یه بار بود که حالت خوب بشه عشق یعنی حالت خوب بشه
هزار دفعه میگم خیلی دوست دارم من بیشتر از هر کی که فکرشو کنی
حتی اگه بری تمامه دنیا رو تو زیر و رو کنی
هر شب با فکر تو با خاطراتی که قراره بینمون یکیشه میخوابم
هر صبح به عشقه تو بیدار میشمو خیلی دوست دارم
ترسم از خاطرست از عهدی که شکست اونکه یه روز اومد یه قولی داد و رفت دله منو شکست
میترسم از سفر خستم از بی کسی فکر کن که عاشقی دوسش داری ولی بهش نمیرسی
این رابطه برام خیلی مهم شده وقتی دوسم داری زخمای کهنه رو از یاد میبرم نمیذارم بری
من عاشقت شدم حسه قشنگیه اینجور وابستگی چشمامو وا کنم تو رو ببینمو همینه زندگی
خود خود خودش گفت نباش نفس نکش خود خود خودش دیگه دلسپرده نبود وقتی خودش گفت نباش حالا لعنت به کسی که حتی بدون معشوقش قلبش نتپید و .
ندید با تبر به به ریشه های خودم میزنم ؟؟؟چرا هر روز حس کرد درختی را که هر روز ضعیف تر میشد چرا که عاشقی به معشوق خودش گفت نباش و او او اوووووو به تاریکهی ها رفت به ناکجا آباد بدون نام و نشونی
حالا واقعا لعنت به اونی که اعتماد و از بین برد که دیگر درختی سبز نشود بعد از ضربه های تبر به خودم .
مینویسم و نوشته ام با دستانی سرد تر از برف جاده ی چالوس در بهار و .
مینویسم و نوشتم با دستانی سرد تر از خیسیه جوراب های تو در آلاچیقی که صبحی کودکی در آن صبحانه ای خورد و با چشمهایی زوق کرده به خواب زمستانی در بهار رفت
مینویسم و نوشتم با دستانی سرد تر از نم نم بارون در خیابانی که قدم زدی انی در بهار رفت
مینویسم و نوشتم با دستانی سرد تر از نم نم بارون در خیابانی که قدم زدی .
از خدایی خواستم که نباشم بعد از نبودن برقی که در چشمهای ناب تو بود.
پس شاعری مرد نویسنده ای مرد عاشقی میمیرد وقی دلسپرده اش نبودی دیگر.
و اینگونه بود که برگها در پاییز میریزد و زرد میشود این راز خدا بود؟؟؟که تو میروی و و و و گناهش پای من .گلدان زردی بود که هر چه در آن میکاشتند خشک میشد .
در در در خود خود خودت ندیدی بعد از قشنگ ترین خواستی ودلسپرده ای دیگر نبود و در شازده کوچولو تبری داد دست گل سرخش که ریشه هایش را قطع کند .
در گوشم نجوا کردی 7 گره بر سر راهمان است نمیدانستم از 7 آسمان عشقی که میتواند باشد یک گره اش تو باشییییییکه بگویی نباش تا دلسپردگی هارا پاک کنی و
و نمی دانستم منظور از گره ها حلقه های داریست که تو بر گردنم می اندازی (بازهم از اعتماد میگویی یا فالهای قهوه ای که هیچ وقت فرصتی نشد بخورم و آنها را روز به روز به عنوان زهر در وجودم نهادی)
تو بارون که رفتی شبم زیر و رو شد
یه بغض شکسته رفیق گلوم شد
تو بارون که رفتی دل باغچه پژمرد
تمام وجودم توی آینه خط خورد
هنوز وقتی بارون تو کوچه می باره
دلم غصه داره دلم بی قراره
نه شب عاشقانه است نه رویا قشنگه
دلم بی تو خونه دلم بی تو تنگه
یه شب زیر بارون که چشمم به راهه
می بینم که کوچه پر نور ماهه
تو ماه منی که تو بارون رسیدی
امید منی تو شب نا امیدی.
هر جایی که میرم یادت با منه
بارون میزنه اون جایی
میترسم اسمم یه روز
از یادت بره با فاصله تنهایی
رفتی از ذهن این خیابون
تو گریه های بارون من میمردم
چیزی نگفتم از این سکوت
به اون که خونه نبود دل سپردم
رفتی از ذهن این خیابون
تو گریه های بارون من میمردم
چیزی نگفتم از این سکوت
به اون که خونه نبود،دل سپردم
بعضی وقتها نگاه هایم قفل میشود به در و دیوار و هر جایی که ساکن است و ت نمیخورد
چراکه لحظه هایم ترسیده اند از نبود تو تو که راه میروی و زمین و زمان به بودن کنارت حصودی میکنند.
من کجا و تو کجا با این همه زیبایی و مهربانی ماه کدامین آسمانی که .دریغ
از لحظه های بی تو بودن متنفرم مثل تنفر ماهی کوچولو از خشکی و.
من تو را دوست ندارم.
نه،دوستت ندارم.
اما هنگامی که نیستی غمگینم و به آسمان آبی بالای سرت
و ستارگانی که تو را می بینند،رشک می برم!
تو را دوست ندارم.
اما نمی دانم چرا،آنچه می کنی در نظرم بی همتا جلوه می کند!
تو را دوست ندارم.
اما هنگامی که نیستی،از هر صدائی بیزارم.
حتی اگر صدای کسانی باشد که دوستشان دارم!
زیرا صدای آنها،طنین آهنگ صدایت را در گوشم می شکند.
دوست ندارم تو را ; آه میدانم که دوستت ندارم.
اما افسوس که دیگران دل ساده ام را،کمتر باور میدارند.
و چه بسا به هنگام گذر می بینم که بر من می خندند
زیرا آشکارا می بینند،
که نگاهم به دنبال توست.!
عاشق نشدی بدونی چیه عشق .
ی حال عجیب و غریبیه عشق و میگفتی
از این دنیا و آدماش یاد گرفتم .
یاد گرفتم حتی اگه عاشق شدم به رومم نیارم که اصلا" کسی هست که من عاشقش شدم.
یاد گرفتم اگر کسی باهام نامهربونی کرد خیلی زود فراموشش کنم.
یاد گرفتم اگر کسی دلمو شد، من دل کسی رو نشم.
یاد گرفتم نزارم کسی اشکهامو ببینه.
یاد گرفتم نزارم کسی بفهمه تو دلم چی میگذره و بخواد برام دل
بسوزنه.
یاد گرفتم تو این دنیا به جز خودمو خدام به کسی تکیه نکنم.
یاد گرفتم راز دلمو به هیچکس نگم بجاش رازدار خوبی باشم.
یاد گرفتم غرور کسی رو زیر پاهام له نکنم، نزارم کسی غرورمو
بشه.
یاد گرفتم هیچ وقت التماس کسی نکنم جز همونی که بالا سرمه.
یاد گرفتم که برای رسیدن به هدفم دیگران را بازیچه قرار ندم.
یاد گرفتم دوستی یک حادثه است و جدایی قانون.
یاد گرفتم هر گناهی که کردم ولی حرمت دل کسی رو نشکنم.
یاد گرفتم دنیا برام هرچی رقم زد قبول کنم و دم نزنم.
یاد گرفتم که همیشه همه ی اینا یادم باشه.
یاد گرفتم اینا همش درس های دنیاس.
جمعه ۹ فروردین ۱۳۹۲ ساعت: 11:29 | توسط:. |
از گذشته ها یادی کردم
نداره فرقی براش چشم آبی موی بور یا مشکی
شدم یه آهنی که پس میزنه همه رو از دم تو بودی همونی که من از ته دلم میخواستمتو بودی
امروز خیلی آرش ap گوشیدم شاید چون نزدیک تولدمه و مثل خاطرات پاک و معصومم و میسازم .ولی بدون خشت و اجر و اهن از توهم
مثل همیشه.خدایا بنده ی آرومت حامی بعد سالها.
درباره این سایت